غریبانه

اینقدر از نونایی که همسر میخرید نخوردیم که همسر مجبورشده از نونوایی دیگه ای نون بخرهدیروز که کلا نون نداشتیماومدم چلو گوشت درست کنم که هم برا شاممون باشه هم برا ناهار امروز همسروهم تقویت کنم خودموووونمیدونم خوشمزه بود یا من گرسنه بودم یکمی زیادی خورد غریبانه...

دوستان Body>آخرین مطالب items="10">items="10">items="10">items="10">items="10">items="10">items="10">items="10">items="10">items="10">لینک های مفید   سوره      غریبانه...

خیلی به ندرت پیش میاد که بعد اینهمه سال یه بچه بیاری و اونم پسر باشه و دقیقا وقتی محرم شروع میشه تو شش ماه باشههمیشه وقتی مراسم شیر خوارگانو از تلویزیون میدیدم افسوس میخوردم که ما نمیتونیم با نی نیمون شرکت کنیماما امسال خیلی فرق داشتمن که اصن به فکرش نبودمهمسر گفت میخای شرکت کنی؟خندیدم اخه امیدی نداشتم که ماروببره و فقط مارو هوایی میکنهگفتم نه که تو میای اینجورجاهاگفت اگه میخاین بریم باید زود بیدا غریبانه...

هوا به شدت الودهگردوخاکدودماشینگلوم هم به شدت دردناکسرفه پشت سرفهخودم هم مریض شدمتا بچه رو میخابونم از سرفه های من بیدار میشهامروز یه نمه بارون اومد..شاید یکمی هوا بهتر بشهدیروز رفتیم دکترگفت شما زیاد میرین جایی؟یا مهمون زیاد دارین؟که بچه رو مریض کردیناونروز که بعد حرم رفتیم خونه ی مامان دختر ابجی اونجا تب داشتنمیدونم از اون گرفته یانه؟همسر میگه دیگه نمیریم خونه کسیراست میگه ...نریم بهتره..اگه خیل غریبانه...